پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

يازدهمين ماهگردت مبارك عسلم

اول از همه عيدت مبارك مامان‌جون ، امروز ميلاد نبي‌اكرم صلي‌الله‌وعليه‌وآله هستش :     در ثاني 336مين روزهستيت مبارك ، كه مصادف شده با همچين روز بزرگي اينم كيكه 11 ماهگيت :   دخترم به سلامتي فقط يه ماه موند به تولدت .   اول از همه عيدت مبارك مامان‌جون ، امروز ميلاد نبي‌اكرم صلي‌الله‌وعليه‌وآله هستش :     در ثاني 336مين روزهستيت مبارك ، كه مصادف شده با همچين روز بزرگي اينم كيكه 11 ماهگيت :   دخترم به سلامتي فقط يه ماه موند به تولدت . امروز رفتيم خونه‌ي دوستم سارا ، ثنا دختر سارا وقتي شما 16 روزه بودي بدنيا اومد...
30 دی 1392

تولد ايليا

سلام دختر خوشمل من امشب رفته بوديم تولد ايليا ، ماشا... هم خيلي خوشمل شده بودي و هم حسابي آتيش سوزوندي ، ولي انصافي اذيت نكردي و همش با بچه‌ها مشغول بودي . از صندلي بادي ايليا خيلي خوشت اومده بود و همش روش ميشستي ولي هرچي صدات ميكردم منو نگاه كني تا عكستو بگيرم نگاه نميكردي : سلام دختر خوشمل من امشب رفته بوديم تولد ايليا ، ماشا... هم خيلي خوشمل شده بودي و هم حسابي آتيش سوزوندي ، ولي انصافي اذيت نكردي و همش با بچه‌ها مشغول بودي . از صندلي بادي ايليا خيلي خوشت اومده بود و همش روش ميشستي ولي هرچي صدات ميكردم منو نگاه كني تا عكستو بگيرم نگاه نميكردي :     بازم طبق معمول شادوين خانوم سوژه‌ي اصلي بود و ه...
28 دی 1392

پنجمين ماهگردت مبارك عروسكم

عزيزدل مامان ، قربون لحظه به لحظه‌ي نفسات برم ، 153 روزگيت مبارك اين كيك تقديميه پنجمين ماهگردت ، نفسم   عزيزدل مامان ، قربون لحظه به لحظه‌ي نفسات برم ، 153 روزگيت مبارك اين كيك تقديميه پنجمين ماهگردت ، نفسم     روزا چقدر زود سپري ميشن ، داري بزرگ و بزرگ ميشي و منم شكرگذار خدام برا هديه‌ي قشنگي كه بهم داده ممنونم خدايا . . راستي دخترم تا يادم نرفته جريانه زبان جغرافيايي رو برات بگم : يه چند وقت پيش متوجه شدم نوك زبونت بدجوري قرمز شده ، يه جورايي حالت سوختگي داشت ، بردمت دكتر ، گفت چيزي نيست ، رفته رفته نواحيه ديگه زبونتم اونطوري شد ، حتي پيش دندونپزشك هم بردم و گفتن چون موقع شيرخوردن اذي...
29 تير 1392

پستونك ممنوع

سلام قشنگم اگه يادت باشه تو پستاي قبلي برات نوشته بودم كه مخالف پستونك خوردن بودم و با اين حال بالاجبار بهت پستونك ميدادم ولي سعي ميكردم زياد ازش استفاده نكني ، توي خواب هم اصلاً بهت پستونك نميدادم ولي بازم به اينكار راضي نبودم ؛ تا اينكه امروز كه رفته بوديم مهموني دخترخاله شبنم ، واقعاً اذيتم كردي ، هي پستونكتو مينداختي زمين منم ميرفتم ميشستمش مي‌اومدم و خلاصه اينكه كل مهموني رو سر پا بودم ، خونه كه برگشتيم تصميم گرفتم پستونك خوردنو تركت بدم و دقيقاً از ساعت 8 امشب كه 4 ماه و 10 روزته اينكارو شروع كردم اميدوارم راحت بتوني تركش كني .
8 تير 1392

چهارمين ماهگردت مبارك شادوينم

سلام شادوين جونم ، دختره مامان  شدي 122 روزه هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اينم يه كيك برا چهارمين ماهگردت عزيز مامان سلام شادوين جونم ، دختره مامان  شدي 122 روزه هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اينم يه كيك برا چهارمين ماهگردت عزيز مامان     امروز وقت بهداشتت بود اين ماه واكسن هم داشتي ؛ لباساتو عوض كردم ، بهت قطره استامينوفن دادم و رفتيم بهداشت وزنت شده 7 كيلو ، قدت 63 و دور سرت 41 بعدش رفتيم برا تزريق واكسن ، ايندفعه بابا كار داشت و نتونست باهامون بياد ، مجبور شدم خودم پاهاتو بگيرم ، پاهاتو سفت گرفتم و رومو كردم اونور ، دل نگاه كردنشو نداشتم ...
29 خرداد 1392

اولين سرماخوردگي شادوين جون

سلام گلم بابايي چند روز بود سرما خورده بود هرچي بهش ميگفتم دوروبر شادوينم نگرد گوش به حرف نمي‌داد هيچ ، مدام هم بغلت ميكرد ، بوست ميكرد و خلاصه تبادل ويروس ميكرد ، تا اينكه بالاخره امروز توي 3 ماه و 21 روزگيت سرما خوردي ، منكه از سرما خوردنت خيلي ميترسيدم اخرش مبتلا شدي ، برديمت دكتر ، برات دارو نوشت ولي مامان فدات با دارو خوردن مشكل داري ، از مزه‌ش خوشت نمياد و نمي‌خوريش . بميرم برات امروز خيلي اذيت شدي ، همش گريه ميكني ، فكر كنم بدنت بدجوري درد ميكنه همش به خودت ميپيچي ، منم همش توي بغلم ميگردونمت تا آروم بشي ، گاهاً  هم سوار كالسكه‌ت ميكنم تو خونه ميچرخيم تا بلكه خوابت ببره . ايشا... كه زودتر خوب بشي عزيزدلم...
19 خرداد 1392

سومين ماهگردت مبارك قشنگم

قشنگ مامان ، فدات بشم ، 91 روز گذشت از روزي كه گل‌دخترم شدي ، تو اين روزاي سپري شده قشنگ شدي ، ماه شدي ، شدي مثل عروسك ، علي‌الخصوص وقتي پيرهن سفيدتو ميپوشي درست مثل عروسكا ميشي ، همه دل‌ضعفه ميگيرن . قشنگ مامان ، فدات بشم ، 91 روز گذشت از روزي كه گل‌دخترم شدي ، تو اين روزاي سپري شده قشنگ شدي ، ماه شدي ، شدي مثل عروسك ، علي‌الخصوص وقتي پيرهن سفيدتو ميپوشي درست مثل عروسكا ميشي ، همه دل‌ضعفه ميگيرن . اينم يه كيك برا سومين ماهگردت                               &nbs...
29 ارديبهشت 1392

عكساي 2 ماهگي

یه عکس خوشگل از خندیدنت :     موقع خندیدن یه خط گوشه‌ی سمت راست لبت میافته مثل این عکس :       وقتی خیلی آرومی :     یه عکس با بابایی :       اینم یه عکس از پای ناز و کوچولوت :   ...
28 ارديبهشت 1392

واکسن 2 ماهگی

دختر نازنینم امروز بردمت بهداشت ، طبق توصیه دوستم تو خونه بهت قطره استامینوفن دادم و بعدش رفتیم ، وزنت شده ٥.٢٥٠ قدت ٥٧ و دور سرت ٣٩ بعد رفتیم برا تزریق واکسن ، مهمترین و سخت‌ترین مرحله ، از اونجایی که دلشو نداشتم واکسن زدنتو ببینم ، بابایی هم باهامون اومده بود ، بابایی پاهاتو محکم نگه داشت و رو هر ٢ پاهات واکسن زدند صدای فرو رفتن سوزن تو پاهای نرم و لطیفت کاملاً شنیده میشد ، بدجوری اذیت شدی و همش گزیه میکردی . تو خونه هم که اومدیم باز ناله میکردی ، گاهاً گریه میکردی و خلاصه اینکه حسابی دلمو ریش کردی ؛ شب ٨ - ٨ و نیم بود ناله میکردی منو بابایی هم کنارت نشسته بودیم لحظه به لحظه تنت داشت داغتر میشد حس کردم تب داری دیگه طاقت ...
31 فروردين 1392